متنی که FOX را به میز مذاکره و تاکر کارلسون را به خط بیکاری فرستاد، دو واکنش را به همراه داشت. اولی فقط ،انه است. دومی به طرز خطرناکی ساده لوحانه است.
کمی بعد از ساعت 4 صبح روز 7 ژانویه 2021 – ی،ی چند ساعت پس از هجوم هواداران ترامپ به ساختمان کنگره آمریکا – کارلسون متن زیر را برای یکی از تهیه کنندگان خود فرستاد:
چند هفته پیش، داشتم ویدئویی از دعوای مردم در خیابان واشنگتن را تماشا می کردم. گروهی از پسرهای ترامپ دور یک بچه آنتیفا را محاصره ،د و شروع ،د به کوبیدن ،ات زنده از او. حداقل سه در برابر یک بود. بدیهی است که پ، از چنین مردی بی شرف است. این طور نیست که مردان سفید پوست مبارزه کنند. با این حال ناگهان متوجه شدم که برای اوباش علیه مرد ریشه یابی می کنم، به این امید که آنها او را محکم تر بزنند و او را بکشند. من واقعاً می خواستم آنها به بچه صدمه بزنند. تونستم مزه اش کنم سپس در جایی در اعماق مغزم زنگ خطر به صدا درآمد: این برای من خوب نیست. من دارم تبدیل به چیزی می شوم که نمی خواهم باشم. ،ش آنتیفا یک انسان است. همانقدر که از آنچه او میگوید و انجام میدهد متنفرم، همانقدر که مطمئن هستم اگر او را میشناختم، شخصاً از او متنفر بودم، نباید از رنج او خوشحال باشم. باید اذیتش کنم باید به یاد داشته باشم که در جایی احتمالاً ،ی این بچه را دوست دارد و اگر او را بکشند له می شود. اگر من به این چیزها اهمیت نمی دهم، اگر مردم را به سیاستشان تقلیل می دهم، چگونه از او بهتر هستم؟
اگر بتوان گزارش های خبری را باور کرد، هیئت مدیره FOX از این متن که قبلاً آن را ندیده بودند آنقدر ناراحت شدند که تصمیم گرفتند کارلسون را ا،اج کنند و دعوای Dominion را حل و فصل کنند. آنها همچنین از وکیل خارجی برای تحقیق در مورد این موضوع استفاده ،د، اگرچه حساب های خبری نگفته اند که این شرکت چه چیزی را مورد بررسی قرار خواهد داد یا اینکه آیا این تحقیق به کارلسون ادامه داد یا خیر.
اولین و رایج ترین واکنش به متن کارلسون شوک مصنوعی است. نویسندگان هستند مبهوتو فرض کنید که FOX هم همینطور بود، که کارلسون خود را نژادپرست نشان میداد، یا دستکم برای تردد کلیشههای مضحک طرفدار سفیدپوستان (“مردان سفیدپوست چگونه دعوا میکنند”).
برای من سخت است که این واکنش را جدی بگیرم. اینطور نیست که کارلسون در این سالها خود را ضد نژادپرست معرفی کرده باشد و این متن احساسات ناشناختهای را آشکار کند. در واقع، بسیاری از مردم از متن او به ،وان فرصتی برای جمع آوری شواهدی مبنی بر حمایت طول، مدت او از ناسیونالیسم سفیدپوست استفاده کرده اند، و به ،وان فیلیپ بامپ واشنگتن پست با اشاره بهباورش سخت است که هیئت فا، کارلسون را صرفاً به این دلیل که او در خلوت همان دیدگاهی را که مدتها در آنتن پخش میکرد ابراز میکرد، برکنار کند.
در مورد واکنش دوم چطور؟ مقداری پیشنهاد کرده اند تکاندهندهترین جنبه متن کارلسون این بود که او خود را در حال جشن گرفتن خشونت گرفتار کرد: «من متوجه شدم که از اوباش علیه این مرد ریشه میگیرم، به این امید که او را محکمتر بزنند و او را بکشند. من واقعاً می خواستم آنها به بچه صدمه بزنند. من می توانستم طعم آن را بچشم.» این “خونخواهی“به ،وان “در آغوش کشیدن و اشتیاق آشکار برای خشونت” محکوم شده است، محکومیتی که احتمالاً به این م،ی است که هیچ فرد متمدنی – ی،ی هیچ ، “مثل ما” – از دیدن وحشیگری لذت نمی برد.
این آن را دارد دقیقا اشتباه. نویسندگ، که بهتر نمی دانند تصور می کنند که افراد عادی از طعم دهان کارلسون عقب نشینی می کنند. اما جمعیت حاضر در تظاهرات ترامپ فریاد می زدند: «او را قفل کن! او را قفل کن!» طعم چیزی استفراغ کننده را خفه نمی ،د. آنها از طعم و مزه چیزی کهنه و غمگین لذت می بردند. حقیقت سخت اینجاست: وحشیگری مش، شیرین است. این چیزی است که آن را به طور جه، اغوا کننده می کند. عضوی از یک گروه خشمگین بودن به طرز شادی آور اعتیادآور است.
اما بیرحمانهتر از هر ماده مخدر، این اعتیاد خاص – جشن وحشیگری دیگران – بخشی از ما را که ممکن است هرگز ترمیم نشود، از بین میبرد. پیوندهای ضعیفی که ما را به بقیه بشریت میبندد، از هم جدا میکند و ما را از یکدیگر دور میکند.
به همین دلیل است که مهمترین بخش متن کارلسون، نژادپرستی گاه به گاه او نبود یا اینکه او «ریشهدار اوباش علیه مرد» بود. بخشی که اهمیت داشت، ظهور او بود، که از «جایی در اعماق مغزش» می آمد، که مزه دهانش سم بود.
با این حال، اگرچه بینش او دقیقاً درست است، کارلسون درس اشتباهی از آن گرفت. او نگران بود که جشن گرفتن خشونت به این م،ی است که او “بهتر” از “بچه آنتیفا” نیست. اما او نباید نگران باشد: او است بهتر نیست، همانطور که او بدتر نیست. هیچ کدام از ما نیستیم. ما هستند “بچه آنتیفا”، درست مثل ما هستند “بچه های ترامپ.”
همه ما می توانستیم برای اوباش علیه این مرد ریشه کنیم. اگر جشن وحشیگری وحشتناک بود، مردم این کار را نمی ،د. اما آنها بارها و بارها از زمان های بسیار قدیم این کار را انجام می دهند. آنها نه تنها برای اوباش ریشه دارند. به آن می پیوندند. از آن دفاع کن توجیهش کن مردم عادی، ی،ی افرادی که هیچ تفاوتی با ،، که این انشا را می خوانند (و می نویسند) ندارند. همانطور که مدتها اصرار داشته ام، یکی از راه های بازگویی تاریخ جهان، مجموعه ای از جنایات جمعی است که توسط “مردم عادی.” چه بخواهیم چه نخواهیم، خشونتی که کارلسون دید و جشن گرفت، بخشی از شخصیت ماست.
وقتی وانمود می کنیم که این “خونخواهی” فقط ولایت هیولاها است، به دروغ به خودمان اطمینان می دهیم که هرگز برای “ما” اتفاق نمی افتد و ادعای برتری اخلاقی می کنیم که لیاقت آن را نداریم. تصور میکنیم «ما» شبیه «آنها» نیستیم، که این طرز فکر مانوی را تقویت میکند که به ایجاد همان رفتاری که ما از آن نفرت داریم کمک میکند.
بدتر از آن، وقتی ظلم را بیگانه جلوه می دهیم، فرآیند اجتماعی را که به آن اجازه ظهور و شکوفایی می دهد، انکار می کنیم. روند که روانشناس اجتماعی دونالد جی داتون هشدار می دهد که امروزه تفاوتی با قرن یازدهم ندارد: دشمن را تعریف کنید، آن دشمن را به اعمال وحشتناک یا پتانسیل مشابه متهم کنید، ترس و احساس یک دلیل عادلانه ایجاد کنید، و ،، را که در خط مشی قرار نمی گیرند به بدعت یا عدم میهن پرستی متهم کنید.»
کارلسون با بیرون ریختن سم، فکر میکند که با خیال راحت خود را بالاتر از «،ش آنتیفا» – هیولا – قرار داده و نشان داده که شبیه آنها نیست. منتقدان او با حمله به کارلسون برای چشیدن زهر، فکر میکنند که با خیال راحت خود را بالاتر از او – هیولا – قرار دادهاند و نشان دادهاند که شبیه او نیستند.
و وقتی همه از هم دورتر میشوند، شری که فکر میکنیم در یکدیگر میبینیم بزرگتر میشود، تا زم، که آن چیزی است که ما تشخیص میدهیم.
منبع: https://verdict.justia.com/2023/05/08/somewhere-deep-in-my-،in-an-alarm-went-off-this-isnt-good-for-me